وایسادو با دستای کوچیکش موهای مادر رو کنار زد و گفت:بسه دیگه
.بسه مامان چشاتحسابی قرمز شده .مادربا پشت دستاش چشاشو فشار
داد وآه بلندی کشید.اشکاشوپاک کرد و نگاهی به دخترش کرد و گفت:
هیچ دلم نمیخاد تو هم به این روز بیافتی .فقط یادت باشه وقتی بزرگ
شدی حتما از پیاز سرخ شده ی آماده استفاده کنی.
برچسب : نویسنده : fanousekhial بازدید : 94